سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوره

یکشنبه 86/1/26 ساعت 9:35 عصر

دستای من مال تو...دستای تومال من...چشمای من چشم به رات...چشمای تو مال من

هیچ می دونی براچی دستای ماغریبن؟...مهرووفاکم شده  قلبامون بی نصیبن

بیاحالاکه خواستیم...غم هارو رسواکنیم...دنیاکه جای مانیست...دلهامونو واکنیم


نوشته شده توسط: علی

یکشنبه 86/1/26 ساعت 9:35 عصر

حال میخواهیم در پی این سوال باشیم که چقدر ساختار قانونى و شکل قوانین کشور و درکل عدالت  در عمیق شدن خشونت مؤثر است.

زمانى منظور از عدالت عبارت بود از انتقامجویى، چشم در برابر چشم، مثلاً در قوانین حمورابى هست که اگر کسى دانسته یا ندانسته باعث مرگ کودکى شد، کودک خود را باید به همان شیوه به قتل رساند. در اینجا قصد، انتقام جویى بوده و عدالتى که مبتنى بر انتقام است. بعدها به این فکر افتادند که تنبیه به وجود آید و به این وسیله دیگران عبرت بگیرند. اما در حال حاضر در اکثر کشورهاى جهان صحبت از این است که به مجرم به عنوان یک بیمار نگاه کنیم. کسى که تحت تأثیر عوامل زیستى، روانشناختى و جامعه شناختى مرتکب خشم و جرایم ناشى از آن شده است. او را باید درمان کرد، بنابراین، اینکه چقدر او را زجر دهیم، مطرح نمى شود.و این خیلی هم مؤثر بوده.اینجا بود که معنی واقعی عدالت خودنمایی کرد.

 به هر حال این موضوع مارا به سمت این نتیجه سوق میدهد که عدالت در پیشگیرى از جرم هاى موجود در جامعه مؤثر است.

میدانیم که با کاربرد خشونت، نمى توان خشونت را ریشه کن کرد.اما میتوان به عدالت (تعیین مجازات در حد واقعی و مجاز) میتوان به ریشه کن کردن خشونت و جنگ کمک کرد.

«وایم الله لانصفن المظلوم من ظالم ولاقودن الظالم بخزامته حتی اورده منهل الحق و ان کان کارها»
سوگند به خدا , داد مظلوم را از ظالمش می ستانم و افسار ستمکارش را می گیرم و او را تا چشمه سار حق می کشانم اگر چه او نخواهد. امام علی (ع) در این بحث ما سعی بر آن داریم که به بررسی نقش حکومت و نظام در برقراری عدالت و هدایت و گسترش آن در جامعه بپردازیم. ازانجا که این بحث رانمیتوان کم ارزش دانست و ازانجا که باید نگاهی هم به نحوه ی حکمرانی امیر مومنان امام علی (ع) داشته باشیم به ناچار در ? قسمت به شرح آن می پردازیم. ودرک آن چیزی نیست جز صبر و تامل شما عزیزان که قبل ازشروع جای عذرخواهی دارد. واما نقش حکومت و دولتمردان در عدالت: در جامعه ای که سخت تلاش می کند تونل توسعه و رشد را به انتها برساند، همبستگی و اراده مدیریتی می باید حرف اول را بزند. سلامت و آسایش مردم آنجا که همیاری و هم اندیشی مسئولان اتفاق نمی افتد، بدیهی است با مخاطراتی مواجه باشد، مشکل امروز جامعه تک گویی و کم لطفی های برخی دستگاه هاست، در حالی که مسئله عمدتاً از همین عدم همکاری ها، لاینحل باقی می ماند.
هدف نظام کشور توسعه و تعمیق عدالت ،تندرستی و رفاه عمومی است. به یقین این امر هنگامی جامه عمل پوشانده می شود که وفاق، شکل مفید و تاثیرگذار یابد....
زندگی، مجموعه ای است همچون خورشید و ابر؛ درخشان و مه آلود.... که سلامت و بیماری، پیروزی و شکست، رفاه و سختی، شادی و اندوه، آشتی و قهر و... خواهی نخواهی اجزای آن هستند. این اجزا وقتی در همسایگی هم باشند - که هستند - مفاهیم ذاتی حیات انسانی را دربرمی تابانند. با این نگاه حقیقی، زندگی آدمی در تمامی عرصه ها و عصر و دوران تنها هنگامی معنا و تعریف داشته و خواهد داشت که دردمندی انسان - به لحاظ وقایع طبیعی و یا غیرآن - هم پذیرفته شود. اما، در برابر این واقعیت نیز باید گفته شود که حیات بشری، در هر جامعه به نوعی دلالت می کند به چگونگی الگوی زندگی کردن. اینکه در جامعه تبعیضی مشاهده نشود ،اینکه مردم بانگاهی مثبت به دولت خود بنگرند همه وهمه به یک دولت و حکومت سالم والبته عادل نیازمنداست.
اما مردم کشورمان در جغرافیایی زندگی می کنند که استطاعت های زیادی دارد، چه به لحاظ فرهنگ پویا و چه منابع طبیعی، این دولتمردان بوده و هستند که الگوی خوب زندگی کردن عموم در تمامی جهات را با عطف به سرمایه های معنوی و مادی، به استانداردهای حقیقی بیش از گذشته ها نزدیک و نزدیکتر کنند.«دکتر شیخ الاسلام» می گوید: تامین امنیت افراد - مسکن - اشتغال - محیط زیست - آموزش که متولیان بیشماری در دولت دارد همه بخشی از راه را برای سلامت روحی- روانی اجتماعی هموار می کنند. در حقیقت هدف نهایی وغایی تمام بخش های مختلف توسعه اقتصادی و اجتماعی، رفاه انسانها است و رفاه مقدمه ضروری عدالت است. در یک جامعه رو به رشد تمامی برنامه های نظام درنهایت، آرامش و رفاه انسانها است. قطعا این امر زمانی محقق می یابد که همکاری و هماهنگی مفید و موثری برای دستیابی به اهداف مشترک در راستای سیاست های کلی نظام داشته باشد.

مساوات و عدالت...
وی ادامه دیدگاه های علمی و کارشناسانه خود را معطوف به جایگاه و تبیین برابری حرمت انسان، همبستگی عمومی و... می کند:
«مساوات و عدالت اجتماعی پیش نیازهای دستیابی به سلامت و رفاه در هر جامعه ای هستند. دموکراسی و احترام به حقوق انسانها ازویژه گی های مساوات وعدالت اجتماعی هستند. وفاق همگانی برای سیاستگذاری در سلامت، اختصاص سرمایه و منابع کافی برای ارگانهای مسئول جهت بررسی انجام خدمات مناسب ونهایتاتوانمندسازی جامعه ازضروریات دستیابی به امنیت وتوسعه پایداردرهرکشوری است.
ما در هیچ جای دنیا نمی توانیم دولتی یا حکمرانی راپیدا کنیم که بدون هیچگونه شبهه ای بگوییم دولتی است که با دولت علی و حکمرانی او مساویست مگر همان دولت علی(ع).
اساس و هدف متعالی حکومت امیرالمومنین (ع ) را برقراری قسط و عدالت در جامعه تشکیل می داد. آن حضرت عدالت را به عنوان هدف بزرگ الهی , انسانی و اسلامی خود می دانست و در راه تحقق آن از هر نوع کوششی دریغ نمی داشت . تاریخ بشریت سراغ ندارد رهبری که این همه نسبت به تحقق و اجرای عدالت پافشاری و سخت گیری نموده باشد. حضرت برای برقراری آن رنجهای فراوان برد و جنگهای قدرت طلبانه و خودسرانه ای بر وی تحمیل شد و سرانجام نیز در همین مسیر به شهادت رسید. سخنان حکیمانه آن بزرگوار , در زمینه عدل و قسط , کتابی گویا و مکتبی نورانی برای همه عدالتخواهان و آزادیخواهان عالم تا قیامت است .از آن میان اینهاست که بازگو می شود :
« العدل افضل سجیه » عدالت برترین خصلت است .
العدل فوز و کرامه » عدالت پیروزی و کرامت است .
« العدل قوام الرعیه » عدالت مایه قوام جامعه است .
« العدل اقوی اساس » عدالت قویترین پایه و اساس است
بالت را برای مردم بگستر و(چون آنان خاکی باش) با آنان فروتنی کن،نرمخو باش ودر برابر آنان رام،گشاده رو باش ومردم پذیر،با همه یکسان رفتارکن حتی در چگونگی نگاه کردن مساوات را رعایت کن تا بزرگان و آنانکه دارای قدرت وقوی هستند ،انحراف تو را از عدل نسبت به مردم راهی(چراغ سبز)برای ستمگری نپنداشتند ودر تو طمع نورزند ونیز تا ضعفا از عدل تو مایوس نگردند . چراکه خدا-هان ای بندگان-از ریز ودرشت،پیدا ونا پیدا ی کردار ورفتار شما باز خواهد پرسید . اگر عذاب دهد ، بیش از آن ستمگر است .

میسر شدن عدالت با محدوده اختیارات دولت
محدوده اختیارات هر دولت, پیوند نزدیکى با اهداف و وظایف آن دولت دارد و در حقیقت, تابعى از آرمان ها و مسئولیت هاى آن است. از این رو, هدف هاى هر دولت, خطوط کلیِ اختیارات آن را ارائه مى کند.
البته فیلسوفانى بوده اند که به دولت, به دیده هدف مى نگریسته و دست یابى به آرمانى فراتر از آن را انکار کرده اند. هگل از کسانى است که زندگیِ شهروندان را به خاطر دولت مى داند و دولت را در جایگاهى فوق مردمى, که در آن زندگى مى کنند, مى نشاند. وى مى گوید:
کشور [دولت] وسیله اى براى تأمین به روزیِ فرد نیست واصولاً وسیله چیزى نیست, بلکه خود غایتى است, و چون غایتى برترازفرداست از فرد باید چشم داشت که خودرادرراه غایات برتر کشور[دولت]فدا کند.)
اگر این تفسیر که (قواعد اخلاقى هم نمى تواند دولت را مقیّد سازد و فرد نمى تواند حقوقى علیه دولت داشته باشد) از نظریه فوق, به جا باشد, پس در این صورت, هیچ گونه محدودیتى براى دولت وجود نخواهد داشت و دولت در موضع خداوندگارى, براى هر کار و به کارگیریِ هر شیوه و روش, مجاز است; یعنى همان نظریه ماکیاولى که مى گوید:
شهریار براى حفظ مقام و موقعیت خویش باید داراى این قوه شود که از نیکى بپرهیزد و دریابد که چه وقت آن را به کار ببرد و چه وقت به کار نبرد. شهریار خردمند باید با این واقعیت سازگار شود که غالباً ضرورى است که برخلاف راستى و برخلاف محبت و برخلاف انسانیت و برخلاف دین رفتار کند, اگر بخواهد حکومت خویش را پابرجا نگاه دارد.
ولى متفکران سیاسیِ امروزین, که با عینک لیبرالیسم و دموکراسى, مسائل جامعه و حکومت را مى نگرند, دولت را وسیله اى براى رفاه فرد به حساب مى آورند و چون در چنین گرایشى, آزادى و حقوق افراد, بر دیگر اهداف دولت تقدّم دارد, از این رو, وظایف دولت در جهت حفظ این آزادى ها مشخص مى گردد و اختیارات دولت نیز براى محدود کردن چنین آزادى هایى به حداقل کاهش مى یابد.
پژوهشگران دیگرى نیز هستند که با دید وسیع ترى به اهداف دولت ها مى نگرند و با دسته بندیِ آن به هدف هاى (اولیه), (ثانویه) و (نهایى), هر یک را این گونه توضیح مى دهند:
هدف اصلى, اولیه و بلاواسطه دولت, حفظ صلح, نظم, امنیت و عدالت در میان افرادى است که آن را به
وجود مى آورند. این هدف, مستلزم برقراریِ رژیمى حقوقى براى تعیین وحمایت از حقوق فردى و ایجاد
قلمرو آزادى فردى است.
دوم باید فراتر از نیازهاى فرد به نیازهاى وسیع تر جمعیِ جامعه توجه کند, باید مراقب رفاه عمومى باشد و با انجام کارهایى که منافع عمومى ایجاب مى کند, اما افراد به هیچ رو تواناییِ انجام آن را ندارند یا به دشوارى مى توانند به طور فردى یا جمعى آن کارها را انجام دهند, ترقّیِ ملى را پیش ببرد. سرانجام, هدف نهایى و عالى ترین هدف دولت, اعتلاى تمدن بشرهمراه با عدالت است, و از این راه, هدفِ آن, ویژگیِ جهانى و عام مى یابد.

بابررسی مطالب این مبحث به نتیجه ی زیرمی رسیم:

باوجودمشکلات فراوانی که درزمینه ی ایفای عدالت وجوددارد،نقش دولتمردان درایفای عدالت ومهرورزی به آن،اوّلین شرط استحقاق عدالت می باشد.

این مطالب صرفا جهت پاسخ گویی به پرسش مهر سال85-86طراحی شده است.

نویسنده:علی صباغیان

شهرستان:کاشان


نوشته شده توسط: علی

یکشنبه 86/1/26 ساعت 9:35 عصر

مفهوم عدالت:

 استاد شهید مطهرى(رحمه الله) مى فرماید: کلمه «عدل» در مجموع چهار معنا و یا چهار مورد استعمال دارد:
         الف) موزون بودن; که نقطه مقابل ظلم نیست بلکه بى تناسبى است.
         ب) تساوى و نفى هر گونه تبعیض
         ج) رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذى حق، حق خودش را

د) رعایت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آن چه امکان یا کمال وجود دارد.بنابراین، «عدل» معنا و مفهوم وسیعى دارد.
 «عدل» همان قانونى است که تمام نظام هستى بر محور آن مى گردد، آسمان و زمین و همه موجودات با عدالت بر پا هستند;
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «بالعدل قامت السماوات و الارض; آسمان ها و زمین به واسطه «عدل» بر پا است.»
    به تعبیر دیگر، «عدل» به معناى واقعى کلمه آن است که هر چیزى در جاى خود باشد، پس هر گونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق دیگران و... بر خلاف اصل عدل است.
 خداوند متعال در آیات متعددى بر رعایت این اصل تأکید دارد:
 «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسَـنِ وَ إِیتَآىِ ذِى الْقُرْبَى وَ یَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَ الْبَغْىِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون ; (نحل، 90) خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان مى دهد و از فحشاء و منکر و ظلم و ستم نهى مى کند، خداوند به شما اندرز مى دهد شاید متذکر شوید.

 

عدالت چه رابطه ای با وحدت و همبستگی مردم دارد؟

با عرض سلام ...: مطالبی را که دراینجا قید می نماییم صرفا نظریه ایست شخصی و مسلماً دراین بین تضاد دیدگاهی وجو دارد پس ازشما خواننده عزیز خواهشمندیم که پش از مطالعه نظر خودرا ارائه نمایید که انشا اله باهم به نتایجی مثبت برسیم.

عدالت چه رابطه ای با وحدت و همبستگی مردم دارد ؟

پاسخ به این سوال بستگی به نوع دیدگاهی دارد که به این سوال می نگریم. و اما دیدگاه ما:

گفتیم که عدالت یعنی قراردادن هرچیزی درجای خودش درواقع عدالت همان ایجاد نظم و امنیت است. وایجاد عدالت ونظم تنها وقتی میسر می شود که در جامعه همبستگی و همدلی باشد.اما همانطور که واضح است به دلایل مختلف در یک حکومت و دریک دولت نظم حق ورودبه سیاست را دارد یکی از دلایل ورود عدالت به سیاست را میتوان به وجود آوردن امنیت وآرامش خاطر ملت و درکل در عدالت اجتماعی یافت.  اگر از منظری مردمسالار بخواهیم پاسخی برای این سوال بیابیم بلاشک پاسخ این است که عدالت درسیاست و  حکومت ابزاری برای ایجاد امنیت و نظم در یک جامعه جغرافیایی و نحوه تعامل آن جامعه با جوامع دیگر در جهت حفظ منافع ملی جامعه اصلی و بدیهی است که در این دیدگاه همه افراد ساکن در جامعه مادر دارای حقوقی یکسان هستند که هیچ ارتباطی به مذهب و دینداری آنها ندارد. در این دیدگاه اگر یک باز نگری به عالم سیاست بکنیم می بنیم که عدالت نه فقط در ایران بلکه در تمام دنیا  یک سری کارهایی هستن که باعث حفظ حکومت یا بهتر بگوییم حفظ همبستگی ملی  می شود که درسایه ی اینکارها خونریزی، دروغ، حق کشی ،فقروخیلی کارهای دیگر را میتوان درجامعه به حدقابل کنترلی رساند. باید توجه داشت که:                                                                                                                                        ایجادعدالت دریک اجتماع فقط به امور شخصی محدود نمی شود و تنها برای اداره زندگی فردی نیست، بلکه برای تنظیم و اداره کل جامعه است.ما شاهد این بوده وهستیم که در کشور ما درطول تاریخ بارها اتفاق افتاده است که مردم عامه به صحنه آمده اند وآن شده که شاهدیم. بارها ملت انقلاب کرده اند و هنوز هم این حرکت ادامه دارد .در واقع میتوان اینچنین برداشت کرد که ؛مردم با همبستگی ووحدت کلمه خواستاردولت عادل و منظم بوده وهستند.

اما نکته ی مهم اینجاست که چرا ملت ما درآن روزها برعلیه نظام قیام کردند؟

اگر کمی دقت کنیم می بینیم که ملت برای عدالت قیام کردند. آری ملت ما شاهد بی عدالتیهایی بودند که نتیجه ای داشت به وسعت فقر و زشتی ظلم.

ملت ما آنروز برعلیه بی عدالتی و بی نظمی بپاخواستند. میدانستند تا عدالت نباشد حق کشی ادامه خواهد داشت. ناامنی و بی نظمی مردم را وا داشت تا با وحدت و همبستگی برای گرفتن حق خود و نیل به عدالت و نظم تلاش کنند و نتیجه هم گرفتند.

ملت حقش را در پی عدالت می بیند . پس مطمئناً برای بدست آوردن عدالت که درپی آن رسیدن به حق تک تک افراد ملت است باید  باهم متحد باشند. پس می بینیم که عدالت و وحدت دو مقوله ی همراستا هستندکه نمیتوان آنها راازهم جداساخت. در کشورما ملت عدالت را به وجود آورده اند وخوشبختانه عدالت هم درسایه ی دین خدا و معنویت توانسته است به موفقیت روزافزون ملت اسلامی کمک کند. والبته امید آن را داریم که بااتکال به خداوند منان این عدالت تا ظهور عادل واقعی همچنان زنده بماند.انشا اله . 

 

خانواده و نقش و تأثیر آن در برقراری عدالت

جامعه ایران در شرایط کنونی جامعه‌ای متکثر و برخوردار از خواست‌ها و مطالبات گسترده‌ای است که ناشی از تکثر فرهنگی و اجتماعی این جامعه بزرگ و با سابقه است. جامعه ایران علیرغم آن که اقوام متعدد را در خود پذیرا گشته است اما از اتحاد و انسجام آنان ملتی بزرگ را شکل بخشیده است؛

در مورد نقش خانواده در جامعه می توان گفت: «اگر محیط خانواده، فضایی لبریز از امنیت، عشق و صداقت باشد، آینده فرزندان حتماً روشن خواهد بود. چرا که فقط در چنین فضایی که به دور از اختلاف نظرهای دائمی است و روح سازگاری و تعادل حاکم است، افراد می توانند در کمال آرامش روحی و روانی راه های رشد و ترقی را بیابند. ومسلماً اگر در تک تک خانواده های جامعه (بعنوان یه زیر مجموعه از یک مجموعه ی بزرگ)یک اینچنین روالی باشد می توان انتظار یک جامعه ی آرام و متعادل و دورازاختلاف را داشت .(اجتماعی متعادل)اما اگر در فضای خانوادگی به طور دائم جنگ و جدل بین اعضا رخ دهد، اگر زن و شوهر همواره یکدیگر را به جدایی تهدید کنند و اگر خطر کشمکش حتی در لحظه های آرامش بین اعضا وجود داشته باشد، همه توان فکری و جسمی اعضای خانواده صرف این درگیری ها می شود». این مسأله، یعنی به کارگیری توان اعضای خانواده در راه باطل جنگ و گریزهای داخلی اولین و عینی ترین لطمه خانواده های بی ثبات و آشفته به اعضای آن است. واین همان اولین عامل برای رشد بی ثباتی و ناعدالتی در جامعه است. 

همه قوانین و مقررات و برنامه ریزی هابایددرجهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری و قداست آن و استواری روابط خانوادگی برپایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد. (اصل دهم قانون اساسی)

 

این اصل از قانون اساسی خود بصراحت میتواند میزان اهمیت خانواده در برقراری نظم یک جامعه رابیان کند . اگر کمی بیاندیشیم میتوانیم دریابیم که خانواده دراین زمینه چه نقش بزرگی دارد وچقدر مهم است که یک اصل اساسی از قانون اساسی کشورما به اهمیت تشکیل آن و استواری آن پرداخته است.

اکرم امینی، کارشناس ارشد روانشناسی، آسیب های روحی و روانی ناشی از فضای به هم ریخته خانوادگی بر اعضای خانواده را بااهمیت بیشتر و دارای بازتاب اجتماعی می داند و می افزاید: «متأسفانه این آسیب ها، گاهی تا سال ها از نظر پنهان می مانند در حالی که روح و روان فرد را همواره آزار می دهند. معمولا افرادی که در زندگی فردی یا اجتماعی ناهنجاری های رفتاری دارند اغلب در خردسالی و کودکی در معرض چنین آسیب هایی بوده اند. در واقع محیط زندگی فرد در سنین خردسالی، کودکی، نوجوانی و جوانی رابطه مستقیمی با چگونه ادامه حیات فرد دارد. با پذیرش این اصل مهم در می یابیم که نقش خانواده در تربیت و پرورش افراد تا چه اندازه بااهمیت است.»

مسلماً در یک جامعه به همان اندازه که تربیت و پرورش افراد به خانواده بستگی دارد میتوان گفت که گستردگی نظم جامعه نیز متأثر از پرورش خانواده است. واین سه (جامعه و نظم و خانواده) سه عنصر مرتبط باهم می باشند که عدم یکی ازآنها مطمئناً باعث ایجاداختلال در دو عنصر دیگر میشود.درطول زندگی هر فرد خانواده دیر یا زود چنین بر داشت می کند که گرچه هر روز گامی به‌پیش برداشته می شود، اما زندگی با خوبیها و بدیهایش همواره ادامه دارد و از تداوم آن گریزی نیست؛ چرا که «زندگی سراسر حل مسئله است».  واین موضوع شاید جهشی باشد برای مثبت اندیشی افراد جامعه.

مفهوم تربیت در جامعه مدنی

مقدمه: جامعه مدنی یکی از بحث برانگیزترین مفاهیم فلسفه سیاسی است . ایده جامعه مدنی در فلسفه سیاسی لیبرال یک ایده قدیمی است و ریشه در قرون گذشته دارد بنابراین آنچه در بررسی این مفاهیم در نظر است ، معانی خاص آنهاست . رواج ویژه جامعه مدنی ، غالباً به اندیشههای سیاسی متفکران اروپایی قرن هفدهم ، به خصوص هابز ( رساله لویاتان ) و جان لاک ( دو رساله در باب حکومت) باز می گردد . در نزد هابز و لاک ، جامعه مدنی ناظر به جامعه ای است که در آن علاوه بر حاکمیت قانون در حوزه عمومی ، حوزه حقوق اختصاصی افراد نیز برقرار می گردد . از دیدگاه هابز ، آنچه بیشتر اوقات بر بیشترین تعداد افراد بشر تسلط دارد ، عقل نیست ، عاطفه است و نیرومندترین عواطف نیز ترس از مرگ است ( لئو اشتراوس ، پرهام ، 1378 ) . لذا آدمی به منظور صیانت ذات ، بالطبع خودخواه و خودپرست است . او برانگیخته امیال خودپسندانهای است که نیازمند ارضاء و کامیابی است . تصویر زندگیِ انسانِ طبیعی ، یا به قول هابز «تصویر زندگی در حال طبیعی » خشن ، حیوانی ، زشت و کوتاه است . لذا چنانچه آدمیان بخواهند باقی بمانند ، چنین وضعی نمی تواند به طور نامحدود ادامه یابد ، بنابراین برای رهایی از وضع طبیعی ، آدمی به جامعه مدنی رومیآورد. بر خلاف دیدگاه هابز ، اندیشه لاک ، تهی از باورهای بدبینانه نسبت به طبیعت آدمی است . از دیدگاه لاک ، انسان در وضع طبیعی ، داور مشترکی برای همه افراد اجتماع ندارد و در منازعات ، هر فرد داور خویش و مجری عدالت است . پس جامعه مدنی از نظر لاک وقتی به وجود می آید که عده ای از آدمیان با هم گرد آیند و هر یک از حقوقی که در وضع طبیعی دارند ، درگذرند و این قدرت را به دست اجتماع بسپارند . بنابراین جان لاک ، تأسیس جامعه مدنی و سیاسی را بهترین درمان نابسامانی های ناشی از وضع طبیعی دانسته است که در آن انسانها با صرف نظر کردن از آزادی ، مالکیت و دیگر حقوق طبیعی خود ، از آزادی و حقوق مدنی بهره مند میشوند . به عقیده وی حکومت و نیز قدرت فردی هر دو باید در جامعه مدنی محدود باشند.
معنی و هدف تربیت
هر چند غرض از تربیت راه بردن انسان به سر منزل مقصود است و آدمی به مدد تربیت می تواند قوای روانی ، جسمانی ، اجتماعی و معنوی خویش را پرورش دهد و پا در عرصه انسانیت گذارد. بنابراین مکاتب و نگرش های فلسفی به گونه ای متفاوت به انسان و تربیت می نگرند و متناسب با آن هدف های آموزش و پرورش را بیان می کنند. برای مثال مربی آرمانگرا با توجه به دو بُعد « جسم » و « جان » انسان ، برای ُبعد معنوی و روحی او اهمیت بیشتری قائل است و می گوید ماهیت انسان را « روح » او تشکیل می دهد و از این رو سرنوشتی معنوی برای انسان متصور است . از دیدگاه ایدهآلیستها ، آدمی چون گام بر دنیای خاکی می نهد ، از مأوای خویش می گسلد و هدف تربیت رساندن آدمی به جایگاه نخستین خویش ـ عالم مثل ـ است .
تربیت مدنی چیست ؟
تغییر از عصر صنعتی به عصر اطلاعات و روی آوری نظام های اجتماعی جهان به اندیشه تربیتی ، گذر تمدن ماست . آماده نمودن نسل آینده برای قرن بیست و یکم و جهان کاملاً متفاوت و نیازمند بازاندیشی در سیستم های تربیتی است . بر این اساس ، تربیت مدنی یکی از راهکارهای اساسی در دوران گذر محسوب میشود . تربیت مدنی یا شهروندی ، شرط لازم تحقق دمکراسی در جوامع امروز است چرا که آینده دمکراسی وابسته به تربیت مدنی است . در تربیت مدنی افراد نقش های خویش را در نظام دمکراسی می آموزند و مهارتهای مدنی مورد نیاز در جامعه سیاسی و اجتماعی خویش را فرا می گیرند .
بنابراین تربیت مدنی باید یکی از نخستین نکات مورد توجه جوامع باشد . دموکراسی ها در سایه شهروندانی پایدار می ماند که دانش ، مهارت و نگرانی های اجتماعی لازم را دار باشند . بدون یک تعهد منطقی شهروندان به ارزش های بنیادین دموکراسی ، کامیابـــی و موفقیت یک جامعه آزاد ، ناممکن است .
ذات تربیت شهروندی ، شناسایی ضرورت ایجاد توازن میان فردگرایی و نفع شخصی با مسئولیت و تعلق اجتماعی است. تربیت مدنی به افراد می آموزد که چون در راه مصلحت عام بکوشند در راه مصلحت خویش نیز کوشیده اند . در تربیت مدنی ، آدمی یاد می گیرد که در مسیر نیازهای جامعه خویش، فعالیت نماید و از بی تفاوتی اجتماعی دوری گزیند . تنها به مدد تربیت است که مشارکت در امور اجتماعی ، فعالیت مدنی ، مددرسانی به جامعه و نوعدوستی ، ابدی و جاودانه میگردد .اهداف تربیت مدنی روح تربیت شهروندی یا مدنی ، آگاهی نسبت به مسائل ، قوانین و مقررات جامعه و حرمت نهادن به افراد و حقوق انسانی ایشان است . در تربیت مدنی فرد می آموزد که ارزشها ، هنجارها و باورهای جامعه خویش را بشناسد و با میل درونی و تمایل عمیق در تحقق آنها تلاش کند .
در جامعه ای که آزادی ، عدالت ، تساهل و مدارا ، حقوق بشر ، گفتگو و تفاهم و مشارکت اجتماعی و سیاسی به  عنوان ارزش های مدنی دانسته می شود و ساختار نظام سیاسی بر مبنای آنها است ؛ هدف تربیت باید در راستای خلق فرهنگ مدنی و تقویت و تثبیت ارزش های مدنی باشد .
با توجه به مبانی و ویژگی های جامعه مدنی و ضرورت کسب توانمندی برای زندگی در اجتماع ، اهداف تربیت مدنی را می توان در موارد ذیل برشمرد :
1ـ آشنایی با قوانین و مقررات و ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه.
2ـ گسترش مشارکت فرد در زندگی اجتماعی و سیاسی از طریق تشکیل انجمنها، گروه ها و تشکل های مختلف.
3ـ رشد توانایی و قابلیت همدلی با افراد دیگر و توجه به تفاوت ها وتشابهات فردی.
4ـ افزایش سواد اجتماعی ، شامل شایستگی در برقراری ارتباط میان فرهنگی با فرهنگ های مختلف بشری.
5ـ داشتن آگاهی لازم در خصوص شیوه بروز تعارضات بین شخصی ، بین گروهی و بین المللی و رشد قابلیت حل این تعارضات به صورت خلاقانه و صحیح.
6ـ افزایش توانایی افراد در برقراری ارتباط و گفتگو مفاهمه ای.
7ـ پرورش قوه مدارا و تساهل در بین افراد.
8 ـ شناخت میزان آزادی های اجتماعی و فردی و ممارست در بهره گیری از آنها.
9ـ رشد و پرورش ارزش ها ، هنجارها و باورهای مدنی در میان عموم مردم.
10ـ شناخت قانون اساسی به عنوان مرکز ثقل اجتماعی و سیاسی مردم و پرورش روحیه قانون گرایی.
11ـ مبارزه با تعصب ، تبعیض و بی عدالتی در هر جایی که اتفاق افتد.
12ـ احساس قدرشناسی نسبت به پیشرفت افراد و گروه های انسانی و امید به گسترش و توسعه آن.
13ـ دستیابی به توافقات بین المللی که بیانگر پایبندی به اصول اخلاقی در رفتار آدمی در جوامع چند فرهنگی و در حوزه های بین المللی است.
14ـ رشدآگاهی و فهم بشر نسبت به وابستگی میان انسان با محیط زیست و داشتن مسئولیت فردی ، گروهی و ملی برای نگاهداری و حفاظت خلاق از آن.
15ـ افزایش آگاهی نسبت به وابستگی اقتصادی انسان و ضرورت پیگیری مسئولانه برای کسب رضایت اقتصادی.
16ـ رشد مهارت های عملی مورد نیاز برای پذیرش مسئولیت به عنوان یک فرد ، عضوی از خانواده ، شهروند ، کارگر و مصرف کننده در جوامع انسانی دمکراتیک و چند فرهنگی .
17ـ رشد عقلانیت ، روحیه کنجکاوی و جستجوگرانه و قوه تخیل ، همراه با احساس تعهد نسبت به بکارگیری آنها در پذیرش مسئولیت و فعالیت در امور فرهنگی و اجتماعی ، اقتصادی و محیطی.
18ـ پرورش شخصیت افراد به گونه ای که در آنها گرایش لازم جهت حمایت از حقوق دمکراتیک تمامی اعضای جامعه   پدید آید.
19ـ ایجاد تصور مثبت افراد نسبت به خویشتن و کسب مهارت در تفکر انتقادی.
شناخت مدنی:
شناخت مدنی نشانگر محتوا و یا هر آن چیزی است که شهروندان باید بدانند . در شناخت مدنی شهروندان مبانی نظام سیاسی کشور خویش را می شناسند . اهداف ، ارزشها و اصول دمکراسی را درمی یابند و مقام ، خویش را در نظام دمکراتیک می آموزند. در سایه دانش مدنی ، به شهروندان کمک می گردد تا قضاوت های آگاهانهای درباره ماهیت سیاست و حکومت مدنی داشته باشند و اهمیت سیاست را در زندگی خویش دریابند . همچنین از طریق شناخت مدنی ، مردم ویژگیهای ضروری حکومت محدود و نامحدود ، ماهیت و اهداف قوانین و راههای بدیل سازماندهی و  حکومت های قانونی را می شناسند . به طور کلی در عنصر شناخت مدنی ، افراد در مقولات ذیل شناخت لازم را کسب می کنند :
1ـ شناخت تشابهات و تمایزات میان انسان ها ، ارزش ها ، موقعیت ها و سبک های زندگی.
2ـ شناخت زندگی اجتماعی و سیاسی و تأثیر اینها در افراد ، گروهها ، جوامع و جامعه جهانی.
3ـ شناخت وابستگی اقتصادی و محیطی در سطوح محلی ، ملی و بین المللی.
4ـ شناخت روش های گوناگونی که دموکراسی های تکثرگرا اعمال می کنند.
5ـ شناخت حقوق و مسئولیت های اساسی بشر در سطوح محلی ، ملی و بینالمللــی و در زمینه های اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و محیطــی)
6ـ شناخت شرایط منطقه ای جامعه خویش.
7ـ شناخت حقوق و وظایف شهروندان و وظایف دولت و ارتباط میان دولت و مردم.
8ـ شناخت ویژگیهای عمومی فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران.
9ـ شناخت ارزش های مدنی همچون احترام به قانون ، دمکراسی ، حقوق و عدالت بشر.
10ـ شناخت ساختار حکومت ، کارکردها و قوای سه گانة آن ، روابط دولت و اقتصاد ، دولت و خدمات اجتماعی شامل رفاه عمومی ، ضرورت و کارکرد احزاب سیاسی ، سازمان های بین المللی و نظایر آن.
بنابراین شناخت واقعی در امور مدنی ، فعالیت ساده ای نیست . کسب آگاهی در زمینه های مدنی ، نخستین گام شناخت مدنی است ، اما بسنده کردن به عرصه اطلاعات و دانش هایی از این قبیل ، برای تأمین بُعد شناختی کافی نیست . بلکه علاوه بر آگاهی و اطلاعات ، برخی قابلیتها و توانایی های فکری و شناختی نیز مورد نیاز است . در واقع بدون یافتن چنین قابلیت هایی ، برخوردار بودن از اطلاعات ، امری بی حاصل خواهد بود. شهروندان نیازمند آنند که با آگاهی و دانشی که در اختیار دارند به درستی اندیشه کنند . عناصر و معیارهای اندیشه ورزی ، باید به منزله قابلیتی ذهنی در فرد شکل بگیرد . مراد از قابلیت ذهنی ، توانایی واقعی بر اندیشه ورزی است ، نه صرفاً دانستن معیارهای آن به صورت برخی قواعد انتزاعی ، عناصر و معیارهای مورد نظر در اندیشه ورزی که باید به صورت قابلیت ذهنی در فرد آشکار شود ، شامل اموری از قبیل : پرداختن به بررسی مفروضات یک فکر ، جستجوی شواهد کافی برای ادعاها ، توجه به نوع شواهد مورد نیاز و متناسب با نوع ادعاها ، جستجوی انسجام و هماهنگی میان اجزای مختلف یک فکر ، نقادی یک فکر بر حسب نا استواری مفروضات آن ، عدم کفایت شواهد برای پذیرش آن ، عدم تناسب شواهد با نوع مضمون آن و تناقض و ناهمخوانی در ساختار آن است.
مهارت های فکری ضروری برای شهروند آگاه ، مسئول و مفید، همان مهارت های انتقادی نامیده می شود . . مهارت های تفکر انتقادی ، شامل توصیف ، تجزیه و تحلیل ، ارزشیابی و تفسیر مسائل اجتماعی و مدنی است . تربیت مدنی در عنصر شناختی به شهروندان کمک می کند تا ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه خویش را بشناسند و بر مبنای تفکر منطقی آن را مورد نقد ، بررسی ، تجزیه و تحلیل و ارزشیابی قرار دهند .
بنابراین ، لازمه توانایی مدنی ، کسب مهارت های اجتماعی مورد نیاز برای مشارکت در عرصه های اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی در جامعه است . لذا اولین و با اهمیت ترین مهارت مدنی در جامعه ، داشتن مدارا و تساهل و برقراری گفتگو و مفاهمه منطقی است ، زندگی در اجتماع نیازمند برقراری ارتباط و مفاهمه است . انسان به دلیل طبیعت اجتماعی خویش ، ناگزیر از یادگیری مهارت های ارتباطی است و حضور شهروندان در گروه ها ، انجمن ها و تشکل ها زمانی تحقق می پذیرد که افراد به اهمیت گفتگو و ارتباط واقف گردند و در برقراری گفتگو و مفاهمه توانا باشند . صحنه گفتگو ، سخن گفتن با « ناخود » است ، ناخودی که در عرصه گفتگو می تواند « خود » شود . بنابراین ،                 گفتگو عصاره افکار « خود » و « ناخود » است که مجموعآ بیش از هر اندیشه هر کدام است . آنان که با خود سخن می گویند تنها یک نفرند و آنان که با دیگران گفتگو می کنند ، هزارانند . لذا یکی از مهمترین مهارت های مدنی ، توانایی در گفتگوی سالم و منطقی است .مهارت عمده دیگر در زندگی اجتماعی ، مدارا و خویشتن داری اجتماعی و سیاسی است . داشتن مدارا در برقراری ارتباط و مشارکت ، به معنای احتراز از رفتارهای خشونت آمیز و یکسونگر در ارتباط با دیدگاههای مخالفان است . روحیه مدارا و تساهل در اصل به معنای رعایت انصاف در قضاوت های فردی و گروهی است عدم تساهل بیانگر تبعیض آگاهانه در مقابل اقلیت ها یا بی حرمتی در برابر هر کس یا هر چیزی است که به نظر غریب ، ناآشنا و متفاوت به نظر می آیند . متأسفانه امروزه حق برابری و آزادی برای همه ، دچار مشکلات اساسی و دردمندانه است . بنابراین توانایی حل تعارض از طریق تساهل و مدارا ، شرط اساسی دستیابی به دمکراسی و حرمت نهادن به آزادی افراد در جامعه است.
نتیجهگیری:برای دستیابی به جامعه مدنی راه های متعددی وجود دارد ، اما همه آنها از یک جا سرچشمه می گیرد و آن تعلیم و تربیت است . وظیفه ای که بر عهده مسئولین یک نظام در تحقق جامعه مدنی قرار می گیرد ، تربیت مدنی است . هدف نخستین تربیت مدنی ، کمک به افراد جوانی است تا بتوانند مهارت های خویش را پرورش داده و ارزش های اساسی را برای زندگی مدنی کسب کنند .
در بسیاری از کشورهایی که دارای نظام دموکراتیک طولانی هستند و به ویژه در کشورهای در حال توسعه ، امروزه نگرانی هایی در خصوص بی تفاوتی سیاسی ، شرکت اندک در انتخابات و کاهش سطوح مشارکت سیاسی و اجتماعی وجود دارد و در برخی از مناطق جهان ، وضعیت تربیت مدنی یا شهروندی ، محدود به حوزه ملی گرایی محض است .
با بهره گیری از تربیت مدنی است که افراد مشارکت در امور اجتماعی و پایبندی به حقوق شهروندی میآموزند . تمامی آرمان های تربیت مدنی ، دفاع از زندگی اجتماعی و مصلحت عام است . اصولاً دستیابی به دمکراسی و جامعه مدنی ، بدون تربیت دموکراتیک ، امری ابتر است . هدف تربیت مدنی ، آماده کردن شهروندان برای زندگی در عرصه های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی در سطح منطقه ای ، ملی و بین المللی است .
با عنایت به نقش تعلیم و تربیت در تحقق جامعه مدنی ، لازم است تربیت مدنی در قلب استراتژی ها و راهبردهای نهادهای فرهنگی و اجتماعی قرار گیرد
. نهادهای مدنی باید به گونه ای سیاستگذاری نمایند که شهروندان شناخت ها ، مهارت ها و نگرش های مدنی مورد نیاز در زندگی اجتماعی را دریابند . بنابراین تربیت برای جامعه مدنی ، نیازمند تغییرات ساختاری مهم در برنامه ها و سیاست های اجرایی نهادهایی چون آموزش و پرورش و رسانه های گروهی است . از طریق برنامه های وسایل ارتباط جمعی ، بویژه رادیو و تلویزیون ، افراد باید برای مشارکت در امور اجتماعی و زندگی در جامعه مدنی تشویق شوندوحقوق اجتماعی وشهروندی خویش را در سطح منطقه ای ، ملی و بین المللی دریابند .

در هر جامعه اى خشونت شکل هاى خاصى به خود مى گیرد که با ساختار قانونى، فرهنگى، دینى یا سیاسى همان جامعه متناسب است.

انواع خاصى از خشونت که با جرم و جنایت ارتباط پیدا مى کند در جوامع مختلف متفاوت است و ایالت متحده آمریکا، کشورى است که از این حیث در رأس قرار دارد. میزان قتل هاى عمد در آمریکا ?? برابر آلمان و ?? برابر اتریش است. ایران تقریباً در وسط جدول خشونت قرار دارد. میزان خشونت هاى مرتبط با جرم و جنایت در ایران و قتل هاى عمد نسبت به پیش از انقلاب در حدود ?? برابر افزایش پیدا کرده است.

به هرحال فرهنگ خشونت درجامعه ماازابتداآموخته مى شود، اصولاًخشن بودن، عبوس و ترشرو بودن جزو ویژگى هاى مردانه تلقى شده وخیلى هم نامطلوب دانسته نمى شود،کودکان براى اینکه قوانین زندگى خانوادگى یا اجتماعى را بیاموزند با بدخلقى و تنبیهات متعدد روبرو مى شوند و کودکى که باید پرخاشگرى مأنوس شده، بعدها خود آن را به کار مى برد.


نوشته شده توسط: علی

یکشنبه 86/1/26 ساعت 9:35 عصر
این وبلاگ متعلق به علی صباغیان می باشد

نوشته شده توسط: علی


ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ


[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
8087


:: بازدیدهای امروز ::
3


:: بازدیدهای دیروز ::
0



:: درباره من ::

سوره

علی
پرسپولیسی متعصب

:: لینک به وبلاگ ::

سوره


:: پیوندهای روزانه::

(کاشان مهر) [54]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

بهار 1386



::( دوستان من لینک) ::

سوره

:: خبرنامه ::